تولد 30 سالگی
قرار بود شمع 30 سالگی من و یک سالگی تو با هم خاموش شود, قرار بود تو در اغوش من باشی و باهم با یک دنیا ارزوی زیبا شمع 301 تولدمان را فوت کنیم اما تو پشت پا زدی بر تمام قول و قرارهایمان و به دعوت من برای زمینی شدن "نه" گفتی و خط کشیدی برروی تمام رویاهایی که برای با تو بودن بافته بودم و حالا شمع 30 سالگی را با حسرت نبودن تو خاموش میکنم و ارام بر زبان می آورم که نازنین مادر کاش همان روز اول که تو را خواستم می آمدی و امروز روز تولد مادر و فرزندی بود و یقینا اگر میشد امروز زیباترین روز خدا بود برای خانواده ی 3 نفری ما, اما افسوس که نشد که نشد که نشد ...
نویسنده :
مادر منتظر
11:35